مدح و شهادت امام موسی کاظم علیهالسلام
عصر آشوب و بلا ولوله و بحـرانها جامعه از همه سو دستخوش توفـانها رویش معـتـزله، زیـدیه و جـنـبـش فخ عصر سرکوب و فراوان شدن زندانها ای امامی که دلت نرمتر از باران بود یا ابا الصبر! شما را چه به این زندانها خاک پای تو چه بسیار هشام بن حکم تـربـیتیـافـتـۀ مـکـتـب تو صـفـوانها کاظمین است دل شیعـه ز داغ غـمتان به فـدای تن رنجـور تو گـردد جـانها عطـری از پیـرهـن پاره تو در زندان میکـند باز دل و چـشم همه کـنعـانها ای عزیزی که خـداوند فـرو میریـزد از دعـا و نـفـس گـرم شـمـا بـارانهـا اسوۀ مجتهدان! لطف تو کاری کرده است که مـرید تو شدند آنهمه زنـدانبـانها پیکرت روی پل و رافضیات میخواندند از همان نسل که بر نیزه زده قـرآنها گرچه تشییع تو بسیار غریبانه گذشت وای بر آن بـدن دوخـتـه با پـیـکـانهـا زیر تابـوت تو رفتند ملائک تا عرش خـتم در نـور شده با تو همه جریانها |